English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
on a dime <idiom> U درزمان خیلی کوتاه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
very short U برد خیلی کوتاه
ultrashort wave U موج خیلی کوتاه
ultrashort wave transmitter U فرستنده موج خیلی کوتاه
You have cut my hair very short . U سرم را ( موهایم را ) خیلی کوتاه کردید
transients U باس ولتاژ خیلی کوتاه در یک لحظه
transient U باس ولتاژ خیلی کوتاه در یک لحظه
The notice is too short [for me] . U آگاهی [برایم] خیلی کوتاه مدت است.
in the p U درزمان گذشته
when the chips are down <idiom> U درزمان مهم وخطرناک
decayed U کاهش رادیو اکتیویته درزمان معین
mosaic d. U وضع احکام دینی درزمان موسی
decays U کاهش رادیو اکتیویته درزمان معین
decaying U کاهش رادیو اکتیویته درزمان معین
decay U کاهش رادیو اکتیویته درزمان معین
executory contract U قراردادی که درزمان اینده باید اجرا شود
essoin U بهانه برای عدم حضوردردادگاه درزمان مقرر
prestation U خدمتی که درزمان پیشین دربرابرمالیات انجام می دادند
jacobus U سکه زرکه درزمان جیمزیکم زدندوبهای ان از 02تا42شیلینگ بود
septuagint U ترجمه یونانی توریه بدست 07تن درزمان بطلیموس
she has a well poised head U وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است
i am very keen on going there U من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
go great guns <idiom> U موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت
paint oneself into a corner <idiom> U گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
microfilms U فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilming U فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilm U فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilmed U فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
sottovoce U صدای خیلی یواش اهنگ خیلی اهسته
prize of war U کشتیها یا کالاهای به غنیمت گرفته شده در بندر یا دریا درزمان جنگ
dispatch route U جاده تحت کنترل خودی درزمان مشخص مسیر اعزام پرسنل
roundheal U عضو پارلمان انگلیس درزمان شارل یکم که سرش را ازته میزد
short lunge U نوعی سخمه کوتاه یا ضربه کوتاه در جنگ
blasts U منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
blast U منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
very low frequency U فرکانس خیلی کم در ارتفاع خیلی پایین
FatBits U انتخاب Mac Paint که به کاربر امکان ویرایش تصویر به صورت یک پیکسل درزمان میدهد
ponderous U خیلی سنگین خیلی کودن
rattling U خیلی تند خیلی خوب
pantywaist U شلوار کوتاه بچگانه که به بالاتنه لباسش تکمه میشود شلوار کوتاه
shorthorn U جانور شاخ کوتاه نژاد گاو شاخ کوتاه شمال انگلیس
future perfect U شامل زمان اینده نقلی که در انگلیس بصورت have willو have shall ساخته میشودونشانه خاتمه عمل درزمان اینده میباشد
out of place <idiom> U درجایی اشتباه ،درزمان اشتباه بودن
short quard U سخمه گارد کوتاه در جنگ سرنیزه سخمه کوتاه
emergency U خیلی خیلی فوری
emergencies U خیلی خیلی فوری
moslem league U اولین حزب پاکستان که درزمان حیات محمد علی جناح که رهبر ان بود مقتدرترین حزب پاکستان محسوب می شد
phantom order U قرارداد تولید وسایل نظامی درزمان جنگ قرارداد تبدیل کارخانههای شخصی به کارخانجات نظامی
jim dandy U ادم خیلی شیک چیز خیلی شیک
hurdle step U جهش کوتاه روی یک پا پیش از شیرجه جهش کوتاه پیش از پریدن از روی خرک
linter U ماشینی که پس از پاک کرن پنبه الیاف کوتاه چسبیده به تخم پنبه را میگیرد الیاف کوتاه پنبه که به تخم پنبه چسبیده است
very little U خیلی کم
ten U خیلی
dumpiness U خیلی
many U خیلی
abysmal <adj.> U خیلی بد
routh U خیلی
for long U خیلی
far and away U خیلی
to a large extent U خیلی
damn U خیلی
dammit U خیلی
villainous U خیلی بد
in large quantities U خیلی خیلی
not a few U خیلی ها
very U خیلی
highly U خیلی
copious U خیلی
tickled pink <idiom> U خیلی شادوخوشحال
subminiature U خیلی کوچک
hit bottom <idiom> U خیلی پست
To take with a pinch of salt. U خیلی جدی نگرفتن
to spread like wildfire U خیلی زودمنتشرشدن
faraway U خیلی دور
span new U خیلی تازه
too bad <idiom> U خیلی بد ،غم انگیز
(a) snap <idiom> U خیلی ساده
(as) old as the hills <idiom> U خیلی قدیمی
skin and bones <idiom> U خیلی لاغر
thank you very much U خیلی متشکرم
swith U خیلی عظیم
superrabundant U خیلی زیاد
open and shut U خیلی سهل
I had an awful time . U به من خیلی بد گذشت
She is very pretentious. U خیلی ادعادارد
number one U خیلی خوب
bone dry U خیلی خشک
whopping U خیلی بزرگ
immediate U خیلی فوری
very light U خیلی سبک
(go over with a) fine-toothed comb <idiom> U خیلی بادقت
flying high <idiom> U خیلی شادوشنگول
He is a loose card . U خیلی ول است
parlous U خیلی مهیب
get up the nerve <idiom> U خیلی شلوغ
open-and-shut U خیلی سهل
ultraconservative U خیلی محتاط
superabundant U خیلی زیاد
toploftiness U خیلی متکبر
decrepit U خیلی پیر
at most U خیلی باشد
hand in glove U خیلی صمیمی
hand in glove U خیلی نزدیک
jolly U بذله گو خیلی
pluperfect U خیلی عالی
iam in bad U خیلی محتاجم
extreme U خیلی زیاد
immensurable U خیلی قدیم
in no time U خیلی زود
Neanderthal U خیلی کهنه
confidential U خیلی محرمانه
it is very easily done U خیلی به اسانی
level best U خیلی عالی
hand and glove U خیلی صمیمی
giantess U زن خیلی قدبلند
precise U خیلی دقیق
as stiff as a poker U خیلی خشک
as good as U خیلی خوب
before you can say knife U خیلی زود
benedicite U خیلی خوب
by leaps and bounds U خیلی تند
far U زیاد خیلی
piping hot U خیلی داغ
pitch-black U خیلی سیاه
pitch black U خیلی سیاه
corking U خیلی زیبا
dead slow U خیلی اهسته
far and away U خیلی دور
far off U خیلی دور
level best U خیلی خوب
lily white U خیلی سفید
pianissmo U خیلی نرم
pixilated U خیلی حساس
precisian U خیلی دقیق
primely U خیلی خوب
raff U خیلی زیاد
ritzy U خیلی شیک
rotundily U چاقی خیلی
sappy U خیلی احساساتی
senseful U خیلی حساس
precipitating U خیلی سریع
precipitates U خیلی سریع
precipitated U خیلی سریع
precipitate U خیلی سریع
overstrung U خیلی حساس
oftentimes U خیلی اوقات
of vital importance U خیلی ضروری
oodles U خیلی زیاد
hand and glove U خیلی نزدیک
lots U خیلی زیاد
lower most U خیلی پست تر
niftiest U خیلی خوب
niftier U خیلی خوب
whackings U خیلی بزرگ
whacking U خیلی بزرگ
many people U خیلی از مردم
many people U خیلی اشخاص
many persons U خیلی اشخاص
much was said U خیلی حرفهازده شد
much worse U خیلی بدتر
skinless U خیلی حساس
on any number of occasions <adv.> U خیلی از اوقات
regularly [often] <adv.> U خیلی از اوقات
I spoke my mind. U من خیلی رک گفتم.
frequently U خیلی اوقات
quaint U خیلی فریف
often U خیلی اوقات
too tough U خیلی سفت
exceeding U خیلی زیاد
highs U خیلی بزرگ
costs and arm and a leg <idiom> U خیلی گرونه
wells U خیلی خوب
well U خیلی خوب
oft [archaic, literary] <adv.> U خیلی از اوقات
extra U بسیار خیلی
fortissimo U خیلی بلند
high U خیلی بزرگ
a lot of times <adv.> U خیلی از اوقات
once in the blue moon U خیلی بندرت
nifty U خیلی خوب
extras U بسیار خیلی
extra- U بسیار خیلی
highest U خیلی بزرگ
frequently <adv.> U خیلی از اوقات
many times <adv.> U خیلی از اوقات
often <adv.> U خیلی از اوقات
Many thanks! U خیلی ممنون!
Nothing more, thanks. خیلی متشکرم.
stentorian U خیلی بلند
wicked <adj.> U خیلی خوب
in seventh heaven <idiom> U خیلی خوشحال
in cold blood <idiom> U خیلی خونسرد
seldom U خیلی کم ندرتا
mad as a hornet <idiom> U خیلی عصبانی
sick [British E] <adj.> U خیلی خوب
awesome <adj.> U خیلی خوب
cool <adj.> U خیلی خوب
to pieces <idiom> U خیلی زیاده
great <adj.> U خیلی خوب
really wicked U خیلی محشر
infinitely U خیلی زیاد
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com